معنی زمینه موسیقی

حل جدول

زمینه موسیقی

تم


زمینه

تم

تم و موضوع و سوژه

لغت نامه دهخدا

زمینه

زمینه. [زَ ن َ / ن ِ] (اِ) سطح هر چیز. (فرهنگ فارسی معین). || متن چیزی از قبیل پرده ٔ نقاشی و غیره. (فرهنگ فارسی معین). سطح چیزی غیر از اشکال و صور آن. بوم. متن. مقابل گل. مقابل گل و بته.مقابل حاشیه: قالی زمینه سرمه ای. شال زمینه لاکی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): یکطرف زمینه ٔ آن (مجسمه) از دانه های برجسته شبیه تخم کرم ابریشم بود. (سایه روشن صادق هدایت ص 18). || طرح. نقشه. (فرهنگ فارسی معین). طرح. پیکره. گَردَه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || پشتوانه. مایه ٔ اعتبار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || موضوع. (یادداشت ایضاً): در این زمینه کتابها نوشته اند. (یادداشت ایضاً). رجوع به ترکیب های این کلمه شود.
- زمینه دار، در تداول، صاحب اعتبار. دارنده ٔ پایه و اساسی استوار: وکالت فلان در کرمان زمینه دار بود.
- زمینه داشتن، در تداول، مورد قبول بودن کسی یا چیزی، چنانکه گویند: فلان در فلان سازمان زمینه ای دارد یاتجارت آهن در تهران زمینه ٔ خوب دارد.
- زمینه ساختن، فراهم کردن مقدمات و آماده ساختن. رجوع به ترکیب بعد شود.
- زمینه سازی، مقدمه چینی. آماده ساختن استعداد. اعداد زمینه. تهیه ٔ مقدمات برای منظوری.


موسیقی

موسیقی. (اِخ) جمال الدین محمودبن عبدالاربلی ادیب معاصر ابن خلکان و در هنر موسیقی و جز آن سخت استاد بوده است. (از ابن خلکان ج 1 ص 148).

موسیقی. (معرب، اِ) علم تألیف لحون. فن تألیف الحان. (مفاتیح). علم ادوار. علم نغمات. علمی است که بدان احوال نغمات و ازمنه ٔ آن توان دانست. به عبارت دیگر، موسیقی دو فن است فن اول از او ملایمت نغمات معلوم شود و آن را فن الحان گویند و از فن دویم اوزان ازمنه معلوم گردد و آن را فن ایقاع خوانند. (از خلاصهالافکار فی معرفهالادوار شهاب صیرفی). موسیقی از ایران به عرب و از آنجا به زمان حکم بن هشام به توسط زرقون [زرگون] و عیون به اندلس و از اندلس به دیگر قسمتهای اروپا نقل شد. (نفح الطیب ج 1 ص 753). صنعت آهنگها و نغمات. دانش سازها و آوازها. غنا. خنیا. ترکیب اصوات به صورت گوشنواز. علم الحان و آن یک قسمت از اقسام چهارگانه علوم ریاضی قدماست. ارسطو موسیقی را یکی از شعب ریاضی برشمرده و فلاسفه ٔ اسلامی نیز رای او را پذیرفته اند؛ ولی از جهت مسلم و تغییر ناپذیر نبودن همه ٔ قواعد و اصول آن مانند علوم ریاضی، آن راهنر نیز محسوب داشته اند. (از یادداشت مؤلف). عبارت است از معرفت احوال الحان و آنچه التیام الحان بدان کامل شود. (از نفائس الفنون). موسقی. (ناظم الاطباء). فرمود تا کتابی تصنیف کنم به پارسی دری در... علم موسیقی و باز نمودن سبب ساز و ناساز آوازها و نهاد لحنها. (دانشنامه ٔ علایی).
گهی اقسام موسیقی که هرکس
پدید آورد بر الحان پیکر.
ناصرخسرو.
ز موسیقی آورد سازی برون
که آن را نشد کس جز او رهنمون.
نظامی.
سعدیا تا کی سخن در علم موسیقی رود
گوش جان باید که معلومش کنی اسرار دل.
سعدی.
مطربی می گفت با خسرو که ای گنج سخن
علم موسیقی ز علم شعر نیکوتربود.
امیرخسرو دهلوی.
و رجوع به ماده ٔ آهنگ و لحن و نیز ایران باستان ج 1 ص 103 و کشف الظنون و مرآهالخیال و یادداشتهای قزوینی ج 7 ص 162 و حکمت اشراق ص 204 شود.
- الحان موسیقی سرای، آهنگ موسیقی سراینده. سراینده ٔ آهنگهای موسیقی. نوازنده ٔ سازهای موسیقی. (از یادداشت مؤلف):
داودصوت، انده زدای، الحان موسیقی سرای
ادریس دم صنعت نمای اعجاز پیدا داشته.
خاقانی.

اصطلاحات سینمایی

موسیقی متن ، موسیقی پس زمینه

آهنگی که با ماجرای فیلم همراهی می کند، اما از منبع درون فیلم تامین نمی شود. این موسیقی در ذهن تماشاگر، حس تداوم بصری می آفریند و همچنین کیفیت احساسی صحنه ها را تشدید می کند. در دوران صامت، آهنگ های کلاسیک یا آثار محبوب آهنگ سازان بزرگ را هم زمان با نمایش فیلم پخش می کردند و حتی گاهی یک ارکستر بزرگ و کامل با فیلم، همراهی می کردند. در سینمای ناطق معمولا از یک آهنگ ساز می خواهند که برای فیلم و متناسب با حال و هوای آن آهنگی ویژه بسازد. امروزه گاهی از موسیقی های پر طرفدار نیز به عنوان موسیقی متن استفاده می شود.


پس زمینه

دکور صحنه و فضای عمومی واقع در پشت تصویر یا پیش زمینه ای که رخدادهای اصلی در آن اتفاق می افتند. لازم به ذکر است که در گذشته، به دلیل اینکه عمدتا فیلم ها داخل استودیو ساخته می شدند (حتی فضاهای خارجی)، دکورهای پس زمینه را دستی می ساختند و رنگ می زدند، این مسئله موجب می شد، فضا کمی تصنعی به نظر برسد، اما امروزه معمولا تا حد ممکن فیلم ها را خارج از استودیو می سازند و از پس زمینه های واقعی استفاده می کنند.

مترادف و متضاد زبان فارسی

زمینه

اساس، سابقه، شالوده، طرح، عرصه، متن، نقشه، نمودار

فارسی به عربی

زمینه

ارض، اساس، تصمیم، تضاریس، جزر، خلفیه، رسم تخطیطی، قاعده، موضوع، میل، اَخْتِصاصٌ


موسیقی

موسیقی

فرهنگ فارسی هوشیار

زمینه

سطح هر چیز، طرح، نقشه

فرهنگ معین

زمینه

سطح هر چیز، متن هر چیزی مانند پرده نقاشی، موضوع، سوژه، طرح، نقشه، موقعیت، وضعیت. [خوانش: (زَ نِ) (اِ.)]

فرهنگ عمید

زمینه

سطح و روی چیزی،
[مجاز] طرح، نقشه،
[مجاز] موضوع،
[مجاز] متن،
چیزی که نقشه روی آن کشیده می‌شود،

عربی به فارسی

موسیقی

موزیک , موسیقی , اهنگ , خنیا , رامشگری

معادل ابجد

زمینه موسیقی

338

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری